آخرین فیلم علی مصفا، «نبودن» تو سینمای خانگی اکران شد. یک نفر دیالوگی از این فیلم رو تو اینستاگرام نقل کرده بود: «گذشتهی پدر تو آیندهی ما رو خراب کرده، پس گور پدرت». اهمیت این جمله در اینه که پدر مورد اشاره کومونیسته. این موضوع باعث شد توجهم جلب شه و فیلم رو ببینم.
خلاف انتظارم فیلم اصلا راجع به سیاست نیست و اطلاعاتی راجع به یک فعال چپ در چک دوران کمونیسم به مخاطب نمیده. چیزهایی که راجع به گذشتهی پدر میگه از کلیشههایی مثل پلیس مخفی بیشتر نیست. شاید اشارات سیاسی در لایههای زیرین فیلم پنهان باشه که من متوجهش نشدم، اما با دیدن این فیلم قطعا قرار نیست شناختی از جریان چپ در گذشته یا حال به دست بیاریم. پدر و حقایقی که شخصیت اصلی داستان در گذشته دنبالشه میتونست هر چیزی باشه و هنوز داستان فیلم به این شکل جلو بره. در واقع چپ بودن پدر تو داستان یه ابزاره. مثلا پدر میتونست یه فعال ملی مذهبی تو دههی هفتاد میلادی تو واشنگتن باشه، یا یه فعال مذهبی تو دههی شصت میلادی تو عراق یا لبنان.
برام سواله که آیا باید از فیلم داستانی انتظار داشت راجع به مسائل سیاسی اطلاعات عمیقی به مخاطب بده؟ آیا میشه یه فیلم داستانی دید و از پسش نسبت به بخشی از واقعیت سیاسی یک دورهی خاص شناخت پیدا کرد؟ تجربهی من که خیلی دوره از این موضوع. یک ساعت و نیم پادکست گوش دادن خیلی بیشتر به این شناخت کمک میکنه تا دیدن فیلم. همچنین مشکل عمدهی فیلمها اینه که تصویر اشتباه به مخاطب ارائه میدن و از این منظر ندیدنشون بهتر از دیدنشونه. انتقاد خیلیا نسبت به فیلم اپنهایمر هم همین بود؛ این که در کنار اطلاعات درست و برای مخاطب بدیعی که نشون میده، تصویر کلیای که از شخصیت و اون دوران میسازه بسیار دور از واقعیته.
شاید اصلا داشتن چنین انتظاری از فیلم داستانی اشتباهه. شاید فیلم داستانیای که اشاره به اتفاقات تاریخی داره رو باید با تصور تماشای فیلم تخیلی دید؛ داستانی که از حقیقت الهام گرفته تا (در حالت خوشبینانهای که قصد فریب مخاطب رو نداره) بتونه داستان جذابتری خلق کنه.